آنیما (بی نیاز)

آنیما       ...

  آنیماجون     ...

  این دختر خوشکله باران دختر عموی بابا دانیاله شما هم که خوابید علی آقا کنارتون واستاده  ...

  ٢٨روزگی آنیماجون   ...

خاله جون امروز که از بیمارستان مرخص شدی با مامان الهه اومدیم خونه خاله زهرا بعد از گذشت چند  ساعت تصمیم گرفتیم ببریمت حمام خاله زهرا با کمک مادر جون شما رو  شستن حسابی تمیز شدی چند تا عکس ازت گرفتم برات میزارم  ( یک روزگی آنیما جون)     ...

آنیما جون تولدت مبارک به جمع نی نی وبلاگ خوش اومدی   ...

سلام به پسر گلم امروز چهار شنبه٢١/٤/١٣٩١ نوبت سونوگرافی دارم ببینم کی فرشته کوچولوم بدنیا میاد وقتی سونو رو گرفتم دقیقا ٣٨ هفته و٥ روزت بود میتونستم سزارین کنم تصمیم گرفتم برم زاهدان از مریم جون عروس خالم خواستم که از دکتر حبیب زاده واسم وقت بگیره با مادر جونوخاله آرام وعمه یاسمن ونگین جون خاله زهرا و بابا جون راهی زاهدان شدیم ساعت ١٢ شب رسیدیم بعد با بابا جون .علی آقا و عاطفه جون رفتیم بیمارستان واسه تشکیل پرونده آخه قرار بود فردا صبح سزارین بشم خیلی خوشحال بودم از اینکه فردا صبح گل پسرمو میبینم (عکس بابا جونت لحظه انتظار)   ...

خاله جون وقتی دیدمت از خوشحالی گریه میکردم با اومدنت یه دنیا شورو شوق به همه دادی فدات شم چقدر تو نازی گلم انشالله که همیشه سالم باشی و خوش قدم   اسمت هم که شده آنیما  (به معنای بی نیاز) آنیماجون در تاریخ٢٢/4/1391 ساعت 40/11 ظهر باوزن3 کیلو 400گرم وقد سانت ودور سر سانت در بیمارستان تامین اجتماعی زاهدان به دنیا اومد. ...